کد مطلب:124375 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

دسیسه ی معاویه و ترور امام حسن
[37]-117- صدوق گوید:

معاویه، پنهانی جاسوسانی جدا جدا نزد هر یك از عمرو بن حریث، اشعث بن قیس، حجر بن حارث و شبث بن ربعی فرستاد و به هر یك وعده داد اگر حسن بن علی علیه السلام را بكشد، 200000 درهم، فرماندهی سپاهی از سپاهان شام، و یكی از دخترانش را، به او خواهد داد. این خبر، به حسن علیه السلام رسید، زیر لباس خود زره پوشید. حسن علیه السلام احتیاط می كرد و به امامت نماز ایشان نمی ایستاد مگر به همین صورت. در نماز، یكی از آنان تیری به سوی حضرت افكند كه زره، مانع شد به بدن مباركش بخورد. حسن علیه السلام به تاریكی های ساباط كه رسید، یك نفر از آنان با شمشیری زهرآگین به او ضربه زد و او را زخمی كرد. حسن علیه السلام دستور داد تا او را به «بطن جریحی» - كه حاكم آن جا عموی مختار بن ابی عبیدة بود - بردند.

مختار به عموی خود گفت:بیا حسن علیه السلام را دستگیر كنیم و به معاویه تحویل دهیم؛ تا عراق را به ما بدهد. شیعیان از این سخت برآشفتند، و خواستند مختار را بكشند، كه عمویش از آنان درخواست عفو كرد. آنان نیز بخشیدند. امام حسن علیه السلام فرمود:،

وای بر شما! سوگند به خدا! اگر مرا بكشید، معاویه به هیچ یك از وعده هایی كه برای كشتن من به شما داده است، عمل نخواهد كرد. می دانم كه اگر دست در دست او نهم و با او بسازم، نمی گذارد كه به دین جدم بروم. و تنها می توانم خدای سبحان را بپرستم؛ ولی گویا می بینم فرزندان شما را كه بر در خانه های فرزندان آنان [با خواری] ایستاده اند و آب و غذا می خواهند؛ ولی آنان دریغ می ورزند. پس دوری و دوری بر شما باد با این كردارتان «و كسانی كه ستم كرده اند، به زودی خواهند دانست به كدام بازگشت گاه برخواهند گشت.» [1] .



[ صفحه 124]



مردم با بهانه هایی كه به كار نیایند، شروع كردند به عذرخواهی. [2] .

[38]-118- طبرانی با سند خود از ابوجمیله نقل كرده است:

پس از آن كه علی علیه السلام به شهادت رسید، حسن بن علی علیه السلام جانشین او شد؛ روزی حسن علیه السلام با مردم نماز می خواند كه مردی به او حمله برد و با شمشیر بر ران او زد. حسن علیه السلام به سبب آن ضربه، چندین ماه بیمار شد. سپس به منبر رفت و فرمود:ای عراقیان! درباره ی ما، از خدا بترسید كه ما امیران و میهمانان شماییم. ما آن خاندانیم كه خدای سبحان در حق آنان فرمود:«همانا خدا می خواهد آلودگی را از شما - خاندان پیامبر - بزداید، و شما را پاك و پاكیزه گرداند» [3] امام حسن علیه السلام سخن می گفت و مردم می گریستند. [4] .

[39]-119- طبرسی از زید بن وهب جهنی نقل كرده است:

حسن بن علی علیه السلام در [راه به] مدائن زخمی شد. در حالی كه درد می كشید، نزد او رفتم و عرض كردم:ای فرزند رسول خدا! به چه می اندیشی؟ مردم سرگردانند. حسن بن علی علیه السلام فرمود:سوگند به خدا! معاویه برای من بهتر از آنان است. آنان می پندارند كه شیعیان من هستند، ولی در كشتن من برآمدند و اموالم را به غارت بردند. سوگند به خدا! اگر از معاویه، پیمان بگیرم كه خونم را حفظ كنم و خاندانم را در امان دارم، بهتر است تا اینان مرا بكشند و خاندانم را تباه سازند. سوگند به خدا! اگر با معاویه بجنگم، اینان مرا كتف بسته، تسلیم او می كنند. پس اگر در حال عزت با او صلح كنم، بهتر است تا در حال اسیری مرا بكشد یا [نكشد و] بر من منت نهد. و این منت او، ننگ بنی هاشم تا پایان روزگاران باشد؛ ننگی كه پیوسته معاویه و نسل او، بر زنده و مرده ی ما بر زبان رانند.

عرض كردم:ای فرزند رسول خدا! آیا شیعیان خود را همچون گوسفندان بی چوپان، رها می كنی؟ فرمود:ای برادر جهنی! چه كار كنم؟ سوگند به خدا! من چیزی از منبعی موثق می دانم [كه تو نمی دانی]. امیرمؤمنان علیه السلام روزی مرا شادمان دید، فرمود:حسن جان!



[ صفحه 125]



شادمانی می كنی؟ چگونه خواهی بود چون پدرت را كشته ببینی؟ یا چگونه خواهی بود چون فرمانروایی جهان اسلام را بنوأمیه به دست گیرند؟ امیرشان آن حلقوم گشاد روده فراخ است كه می خورد و سیر نمی شود، می میرد و در آسمان، یاور و در زمین، عذرخواهی ندارد. پس بر شرق و غرب آن چیره گردد؛ در حالی كه مردم از او فرمان برند و پادشاهی اش به درازا كشد، بدعت ها و گمراهی ها پدید آورد، حق و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله را بمیراند، اموال مسلمانان را میان هواداران خود تقسیم كند، و آن را از سزاوارانش بازدارد. مؤمن در سلطنت او، خوار می شود و فاسق، نیرو می گیرد. بیت المال را در میان یاران خود، دست به دست می چرخاند و بندگان خدا را، برده و كنیز خود می سازد. در پادشاهی او، حق نابود می گردد و باطل آشكار می شود و صالحان، لعن می شوند و هر كه با او بر حق، دشمنی كند، كشته می شود و هر كه با او بر باطل، یاور شود، به حال خود بگذارد. و [در زمان های پسین نیز] این گونه خواهد بود تا در آخر زمان، و سختی دوران، و نادانی مردمان، خدا رادمردی را برانگیزد كه با فرشتگان خود، به او یاری رساند، و یارانش را عصمت دهد. و با آیات خود، به او كمك كند، و او را بر زمین آن چنان چیره كند كه خواه ناخواه فرمانش برند. زمین را پر از عدل و داد، و نور و برهان كند. تمام طول و عرض سرزمین ها مطیعش گردند، تا آن جا كه هیچ كافری نماند مگر آن كه ایمان آورد، و هیچ بدكرداری نماند مگر آن كه سامان گیرد. در حاكمیت او، درندگان آشتی كنند، و زمین سبزه های خود را برآرد، و آسمان بركات خود را فروریزد و گنج ها برایش آشكار شوند. او تا 40 سال در شرق و غرب عالم، حكم می راند. پس خوشا به حال آن كه روزگار او را دریابد و سخنش را بشنود! [5] .


[1] شعراء:227؛ (و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون).

[2] علل الشرايع:220، ح 1.

[3] احزاب:33؛ (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا).

[4] معجم كبير 93:3، ح 2761.

[5] احتجاج 69:2، ح 158.